کد مطلب:77602 شنبه 1 فروردين 1394 آمار بازدید:165

خطبه 118-تحریض مردم به جهاد











و من كلام له علیه السلام

و قد جمع الناس و حثهم[1] علی الجهاد، فسكتوا ملیا، فقال علیه السلام

یعنی از سخن امیرالمومنین علیه السلام است

در وقتی كه جمع كرد مردم را و تحریص كرد ایشان را بر جهاد، پس مردم ساكت گشتند در اندك زمانی پس گفت امیرالمومنین علیه السلام:

«ما بالكم امخرسون انتم؟»

فقال قوم منهم: یا امیرالمومنین ان سرت سرنا معك.

یعنی گفت امیرمومنان كه: چیست شما را كه خاموشید؟ آیا گنگ و لال خلق شده اید شما؟

و گفتند جماعتی كه: یا امیرمومنان! اگر تو حركت می كنی به سوی جهاد ما نیز حركت می كنیم با تو.

«قال علیه السلام: ما بالكم! لا سددتم لرشد و لا هدیتم لقصد، افی مثل هذا ینبغی لی ان اخرج؟ انما یخرج فی مثل هذا رجل ممن ارضاه من شجعانكم و ذوی باسكم،»

یعنی پس گفت امیر علیه السلام كه: چه می شود شما را! هرگز راست كرده نشدید از برای رشادتی و هرگز راه یافته نشدید از برای مطلبی، آیا و در مثل این سفر سزاوار است كه من بیرون روم؟ لازم است كه بیرون رود در مثل این سفر مردی از كسانی كه من راضی

[صفحه 577]

باشم رفتن او را از دلیران شما و صاحب جنگ شما، یعنی جنگ آزموده ی شما.

«و لا ینبغی لی ان ادع الجند و المصر و بیت المال و جبایه الارض و القضاء بین المسلمین و النظر فی حقوق المطالبین، ثم اخرج فی كتیبه اتبع اخری. اتقلقل تقلقل القدح فی الجفیر الفارغ.»

یعنی و سزاوار نیست از برای من كه واگذارم لشكر را و شهر را و بیت المال را و جمع آوری خراج زمین را و حكم میان مسلمانان را و محافظت كردن در حقوق طلبكاران را، پس بیرون روم در دسته ی لشكری در حالتی كه در عقب درآیم دسته ای دیگر را كه پیش فرستاده ام، در حالتی كه صدا كنم مثل صدا كردن تیر بی پر در جعبه ی خالی از تیر.

«و انما انا قطب الرحی تدور علی و انا بمكانی، فاذا فارقته استحار مدارها و اضطرب ثفالها. هذا، لعمر الله، الرای السوء.»

یعنی نیستم مگر قطب آسیای دین، می گردد آسیای دین به من و حال آنكه من در جای خود باشم، پس زمانی كه جدا شوم از جای خودم در حیرت اوفتد حركت آن آسیا و مضطرب شود ظرف ریختن آرد آن آسیا، سوگند به حیات خدا كه رای سفر كردن من رای بدی است.

«و الله لولا رجائی الشهاده عند لقائی العدو-لو قد حم لی لقاوه-لقربت ركابی، ثم شخصت عنكم، فلا اطلبكم ما اختلف جنوب و شمال! طعانین عیابین، حیادین رواغین»[2].

یعنی سوگند به خدا كه اگر نبود امید من شهید شدن در راه خدا،[3] در نزد برخوردن من دشمنان خدا را-اگر مقدر باشد از برای من ملاقات دشمن خدا-هر آینه سوار می شدم به مركبم، پس دور می شدم از شما، پس طلب نمی كردم مصاحبت شما را مادامی كه مختلف باشند باد جنوب و باد شمال، در حالتی كه شما صاحب طعن و صاحب غیب و صاحب میل از حق و صاحب ترس باشید.

[صفحه 578]

«انه لا غناء فی كثره عددكم مع قله اجتماع قلوبكم. لقد حملتكم علی الطریق الواضح التی لا یهلك علیها الا هالك، من استقام فالی الجنه و من زل فالی النار.»

یعنی به تحقیق كه نفعی نیست در بسیاری عدد شما با كمی وفاق دلهای شما، به تحقیق كه واداشتم شما را بر راه آشكار آن چنانی كه هلاك نمی گردد بر آن راه مگر گمراه جبلی باطنی. كسی كه راست ایستاد در آن راه پس می رسد به سوی بهشت و كسی كه لغزید پس می رسد به سوی آتش.

[صفحه 579]


صفحه 577، 578، 579.








    1. در نسخه های دیگر: و حضهم.
    2. در اصل و چ: رداعین، ن: رواعین. و رواغین یعنی روباه صفتان مكار.
    3. چ: خدا را.